مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(نور) به منظور استفاده بهتر اندیشمندان و پژوهشگران از فصلنامه علمی حکومت اسلامی، اقدام به تهیه و تولید نسخه جدید نرمافزار این فصلنامه علمی – پژوهشی نموده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، فصلنامه حکومت اسلامی که ارائه کننده اندیشه و فقه سیاسی اسلام و تداعی کننده نهضت علمی و عملی امام خمینی رحمه الله در جهان معاصر است، میکوشد تا بستری عالمانه و منطقی برای طرح این گونه مباحث و تفکر و تأمل درباره آن را فراهم سازد. از همین رو مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(نور) به منظور استفاده بهتر اندیشمندان و پژوهشگران از این فصلنامه علمی، با همکاری دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، اقدام به تهیه و تولید نسخه جدید نرمافزار فصلنامه علمی – پژوهشی حکومت اسلامی نموده است.
بنابراین گزارش؛ در این نرم افزار، متن و تصویر کامل ۷۹ شماره از فصلنامه علمی پژوهشی حکومت اسلامی، انتشار یافته از سوی مرکز تحقیقات علمی زیر نظر دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، در دسترس کاربر قرار گرفته است.
از جمله محتوای موجود در این کتابخانه، میتوان به چند ویژهنامه در موضوعات اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ابعاد حکومت علوی، مباحث سیاسی عاشورا، اندیشه سیاسی شهید مطهری رحمه الله، نماز جمعه، نظارت و پرسشگری، مسئولیت و پاسخگویی، عدالت اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، دولت نبوی، اشاره نمود.
این گزارش میافزاید: امکان مشاهده متن اصلی کتاب، قابلیت ارتباط و مقایسه بین متون، قابلیت جستجو به روش ساده و پیشرفته در متن کتابها، امکان محدود کردن دامنه نمایش و جستجو، ارتباط واژگان متون برنامه با چند دوره لغتنامه و نیز امکان یادداشتبرداری، از جمله قابلیتهای پژوهشی نرمافزار فصلنامه علمی- پژوهشی حکومت اسلامی میباشد.
شاید برخی تنها به فتوای آیتالله سیستانی و مساله دفاع ایشان از تمامیت ارضی و مقابله با جریان انحرافی داعش اشاره کنند، اما اگر به مجموعه سالهای مرجعیت و رفتار و فتوای ایشان نگاه کنید، نقش بسزا و ارزشمند ایشان در تمام عرصهها به وضوح آشکار است؛ مرجعیت ایشان دارای عناصر برجسته و ماندگار است.
شبکه اجتهاد:قائم مقامی رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ، معتقد است که نهاد مرجعیت تاثیراجتماعی خود را از دست نداده بلکه بعضی از ما هستیم که چه بسا در کسوت مرجعیت و روحانیت قرار داریم، اما نتوانستیم از آن کارکردها و ظرفیتهای این نهاد به خوبی استفاده کنیم. معیارهای دینی و فقهی و شرعی و نفوذ در لایههای عمیق اجتماع و طبقات مختلف جامعه است که مرجع را تبدیل به مرجع میکند وگرنه صرف اینکه کسی از یک حد نصاب دانش فقهی برخوردار باشد و صلاحیت و شأنیت علمی و اجتهادی لازم را برای صدور فتوا داشته باشد، به تنهایی کسی را مرجع نمیکند و در واقع او را در مسند مرجعیت قرار نمیدهد؛ به میزانی که روحانیت و صاحبان شأنیتهای علمی و فقهی ما بتوانند، مفاهیم و آموزههای اهل بیت و آموزههای دینی را به مفاهیم بین الاذهانی تبدیل کنند طبیعتا دایره نفوذشان گسترده تر میشود و مرجعیت آنها عینیت و فعلیت پیدا میکند.
او انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوا در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوا در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند را همیشه مطابق انتظار نمیداند و میگوید: در مواردی فتاوا مطابق انتظار نبوده چون نتوانسته تاثیر لازم را بگذارد، این یک ظرفیت برای نهاد مرجعیت است ولی نقد کردن و فعلیت بخشی این ظرفیت بستگی به مجموعهای از ویژگیهای و خصلتهای کاریزماتیک و شخصیتی کسی دارد که تصدی مسئولیت مرجعیت را برعهده دارد وگرنه فتوا چیزی است که ثبوتا بالاخره هر مجتهدی که از صلاحیتهای علمی و فقهی لازم برخوردار باشد، شأنیت صدور فتوا را دارد، اما اینکه از این شأنیت و امکان چگونه استفاده کردن و در چه موقعیتی استفاده کردن و در چه نسبتهایی آن را قرار دادن، برمی گردد به همان ویژگیهای شخصیتی مفتی و صادرکننده فتوا، ضمن اینکه تأکید میکنم که نقش آیتالله سیستانی را نباید صرفا در فتوای اخیر ایشان خلاصه کرد که البته بسیار مهم، تاریخی و اثرگذار بود، اما کل مرجعیت ایشان دارای عناصر برجسته و ماندگار است. متن گفت وگوی شفقنا حجتالاسلام والمسلمین قائم مقامی را میخوانید:
بحث اساسی راجع به حفظ منزلت روحانیت، به بررسی لوازم و الزامات ایفای این نقشها بازمیگردد که اگر خوب محقق شود و اگر نسبت به آن تحفظ شود، این منزلت حفظ خواهد شد، اما اگر کوتاهی شود، قطعا آسیب خواهد خورد. رفتار، عملکرد و دقت نظر حضرت آیتالله سیستانی به عنوان مرجع تقلید بزرگ شیعیان تا چه اندازه در حفظ منزلت مرجعیت و فتوا موثر بوده است؟
قائم مقامی:هر کسی که کمترین آشنایی با وضعیت فعلی جامعه عراق داشته باشد و از سوی دیگر فعالیتها و عملکرد آیتالله سیستانی را در این سالها حتی از دور، از نظر گذرانده باشد و با برخورداری از اندکی انصاف، به راحتی پاسخ این پرسش را مییابد؛ بی تردید در عراق جدید نقش آیتالله سیستانی یک نقش بی بدیل، بی نظیر و غیر جایگزین پذیر است و آنچه که امروز در عراق میبینیم از جمله حفظ تمامیت ارضی و حفظ وحدت ملی و اجتماعی و عناصر مثبتی که در شکل گیری عراق جدید مشاهده میکنیم، همه اینها عمدتا برآمده از نقش موثر آیتالله سیستانی است که با برخورداری از ویژگیهای مختلفی که دارند، توانستند ظرفیت مرجعیت شیعه را به خدمت این کار بگیرند و اگر این کارکرد ایشان نبود، بی تردید ما شاهد این موفقیتها و شکل گیری آنچه که امروز در عراق میبینیم یعنی طی کردن یک روند تکاملی و موفقیت آمیز را هرگز شاهد نبودیم.
فتوای جهاد کفایی حضرت آیتالله سیستانی برای مبارزه با داعش در عراق موجب شد که مسیر عقلانی و صحیحی پیش روی مردم عراق گذاشته شود و بر دشمن فائق آیند، فتوا باید چه ویژگیهایی داشته باشد که بتواند این چنین سرنوشت ساز باشد؟
قائم مقامی:فتوا از ویژگیها و ظرفیتهای نهاد مرجعیت در شیعه است که در طول تاریخ تشیع نقش آفرین بوده و اگر در جای خودش و با یک محاسبه دقیق مدبرانه به کار گرفته شود، میبینیم که در تاریخ تشیع منشأ تحولات تاریخی بزرگی شده و به نظر میآید که استفاده از این ظرفیت طبیعتا به ویژگیهای شخصیتی مرجع صاحب فتوا هم برمی گردد ضمن اینکه مسایل دیگری از قبیل شرایط خاص تاریخی و جغرافیایی نیز در آن دخیل است، اما این بسیار مهم است که از این ظرفیت چطور استفاده شود، مرجعیت همیشه به عنوان نقطه اصلی هویت بخش و امتیاز تشیع به شمار میرفته و مهم ترین ویژگی نهاد مرجعیت هم این بوده که از دو منبع مشروعیت بخش اصلی برخوردار بوده که ظرفیت مرجعیت را در این حد تامین میکرده است، یکی معیارها و ملاکهای شرعی و دینی است که مرجعیت به عنوان نماینده مدرَس اهل بیت(ع) عمل میکرده، از سوی دیگر ویژگی اصلی مرجعیت این است که توانایی و قدرت خود را نه از ساختهای رسمی قدرت بلکه از متن جامعه و از پایگاههای اجتماعی به دست آورده و در واقع قدرت او یک قدرت کاملا مدنی است، قدرت مدنی بدین معنا که برآمده از نفوذ معنوی در لایههای مختلف جامعه است، هر زمانی که مرجعیت در نسبت با این دو منبع شکل گرفته توانسته منشأ آثار بزرگ تاریخی باشد.
اگر بخواهم بسیار خلاصه موقعیت فعلی حضرت آیتالله سیستانی را در نسبت با کارکرد مرجعیت اشاره و توصیف کنم، میتوانم بگویم الگویی که در این سالها آیتالله سیستانی در عراق ارایه دادند، مجموعهای از برجسته ترین ویژگیهای تاریخ پر افتخار بیش از هزار ساله مرجعیت شیعه است؛ ایشان از یک طرف از حیث نظری، عقلانیت و جامعیت مدرَس اهل بیت(ع) را به بهترین شکلی نمایندگی کردهاند و از طرفی با وجود اینکه مرجعیت ماهیت شیعی دارد و نهادی شیعی است ولی همیشه در گذشته تاریخی ما مهم ترین ویژگی الگوهای برجسته مرجعیت که دارای تأثیرهای فراتاریخی و تاریخ ساز بودند، این بوده که در عین اینکه از بستر تشیع عمل میکرده اند، اما دایره اثرگذاری آنها بسیار فراتر از جامعه شیعی بوده و همه مذاهب، طوائف و اقشار مختلف جامعه را در بر میگرفته و به نوعی نماینده و محور وحدت و عقل جمعی به شمار میآمده اند که ما این ویژگی را به صورت آشکار و به شکل کرامت آمیزی در عملکرد و رفتار آیتالله سیستانی میبینیم؛ مجموعه این ویژگیها در شخص ایشان باعث شده که امروز در این برهه از تاریخ شاهد بروز و ظهور یک الگوی برجسته و تاریخی از مرجعیت شیعی هستیم که در امتداد الگوهای درجه یک مرجعیت در طول تاریخ تشیع قرار دارد.
صرف نظر از شخص و شخصیت حضرت آیتالله سیستانی، به طور کلی آیا انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوا در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوا در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟
قائم مقامی:مسلما پاسخم نمیتواند یک پاسخ صریحی باشد به این معنا که بگویم آری یا خیر؛ در مواردی قطعا اینگونه نبوده لذا نتوانسته تاثیر لازم را بگذارد، این یک ظرفیت برای نهاد مرجعیت است ولی نقد کردن و فعلیت بخشی این ظرفیت بستگی به مجموعهای از ویژگیهای و خصلتهای کاریزماتیک و شخصیتی کسی دارد که تصدی مسئولیت مرجعیت را برعهده دارد وگرنه فتوا چیزی است که ثبوتا بالاخره هر مجتهدی که از صلاحیتهای علمی و فقهی لازم برخوردار باشد، شأنیت صدور فتوا را دارد، اما اینکه از این شأنیت و امکان چگونه استفاده کردن و در چه موقعیتی استفاده کردن و در چه نسبتهایی آن را قرار دادن، برمیگردد به همان ویژگیهای شخصیتی مفتی و صادرکننده فتوا، ضمن اینکه تأکید میکنم که نقش آیتالله سیستانی را نباید صرفا در فتوای اخیر ایشان خلاصه کرد که البته بسیار مهم، تاریخی و اثرگذار بود، اما کل مرجعیت ایشان دارای عناصر برجسته و ماندگار است.
چه عواملی در تقلیل و تضعیف نقش مرجعیت نقش داشته و تا چه اندازه دستگاه مرجعیت شیعی خود در حفظ منزلت مرجعیت نقش ایفا میکند؟
قائم مقامی:نهاد مرجعیت، ظرفیتهای بی نظیری را در خود دارد و همانطور که عرض کردم طبیعتا فعلیت بخشی و بهره گیری از این ظرفیتهایی که فعلیت نایافته است، بطور عمده بستگی دارد به نوع عملکرد شخصی که در این مسند و جایگاه قرار دارد و مهم ترین ویژگیهای آن شخص باید این باشد که اولا بتواند ضمن اینکه از مشروعیت لازم به عنوان نماینده فکری مدرَس اهل بیت(ع) برخوردار باشد، در عین حال بتواند با بهره گیری از تدبیر و موقعیت شناسی به عنوان نماینده عقل جمعی و روح جمعی جامعه عمل نماید و در عمل این اعتماد را در کلیت جامعه و مخاطبان ایجاد کرده باشد تا فتوا و سخن او منشأ اثر واقع شود.
این بسیار مهم است که مرجعیت بتواند در قالب الگوهای عام و تفاهم پذیر عمل کند، مهم ترین ویژگی که من در این سالها در شخص آیتالله سیستانی مشاهده کردم، این است که گرچه به عنوان عالی ترین شخصیتی که در صدر مرجعیت شیعی قرار دارد و از عالی ترین درجات علمی و فقهی برخوردار است ولی این به تنهایی کافی نیست برای اینکه انسان به چنین نقشی برسد، بسیار کسانی بودند و احیانا هستند که کم و بیش از ویژگیهای قابل توجه فقهی، علمی و معیارها و ضوابط مذهبی برخوردار بودند، اما در عین حال نتوانستند چنین اثرگذاریهایی داشته باشند، مهم ترین ویژگی که میتواند این نقش آفرینی را ممکن سازد این است که بتوان در قالبهای تفاهم پذیر عمل کرد، آیتالله سیستانی مهم ترین ویژگی و هنرشان این است که از پایگاه مرجعیت شیعی و از پایگاه مدرَس اهل بیت توانستند مفاهیمی را تولید کنند و زبانی را ارایه دهند که زبان تفاهم و همدلی است؛ زبانی است که توانسته در موقعیت ویژه عراق که یک بافت کاملا متنوع قومی، مذهبی، سیاسی و جمعیتی دارد و از هر جهت دارای شرایط متکثر است کارکردی کاملا تفاهمی داشته باشد. احساسم این است که در حال حاضر آیتالله سیستانی در عراق نه به عنوان رهبر شیعه بلکه به عنوان نماینده روح جمعی جامعه و به عنوان نماینده وحدت ملی شناخته شده و بخش اصلی کارکرد، کاریزما و نفوذ ایشان هم برآمده از همین ویژگی است، این بسیار مهم است که کسی در جایگاه رهبری مذهبی که پایگاه اصلی قدرت او، گروههای مذهبی خاص یعنی جامعه شیعی هستند به صورت یک رهبر فرقهای عمل نکند بلکه در سطح یک رهبر ملی و فراگیر عمل کند، این راز اصلی موفقیت و بقای مرجعیت در طول تاریخ و از جمله شخص آیتالله سیستانی بوده که توانستند با اتکای به آن معیارها و منابع برآمده از آموزههای اهل بیت(ع) همان نقشی را که ما در طول تاریخ برای مراجع میبینیم، ایفا کنند.
حضرات معصومین در زمان خودشان هرگز به عنوان رهبر یک گروهی از مسلمانان مطرح نبودند بلکه کلیت جامعه مسلمین و جامعه انسانی را مورد خطاب قرار میدادند و آن زبانی که ما از مدرَس اهل بیت یاد میگیریم و میراث اهل بیت برای ماست، یک زبان عام انسانی است، هرگاه توانستیم این زبان عام انسانی که زبان اندیشه، زبان تفاهم، عقلانیت، و مظهر رحمانیت الهی است را کشف کنیم و از ظرفیتهای آن استفاده کنیم، آثار بزرگ تاریخی خلق شده و راز موفقیت الگوهای برجسته مرجعیت دینی هم در طول تاریخ در برخورداری از همین زبان بوده است؛ و این همان زبانی است که ما میبینیم آیتالله سیستانی از آن برخوردارند و واقعا احساس شخصی من همیشه این بوده که ایشان ذخیرهای است که خداوند برای شیعه در این عصر قرار دادند تا در روزگاری که دین در بلاغ و ابلاغ پیام خود بیش از هر زمانی به زبان عقلانیت، تفاهم و بهره گیری از مفاهیم بین الاذهانی نیاز دارد، یک چنین نقشی را به فضل و لطف الهی ایفا کنند.
برخی بیان میکنند که دستگاه مرجعیت کارکرد اجتماعی خود را از دست داده و مردم دیگر از مرجعیت تبعیت نمیکنند، اگر درصدی از این اظهار نظر درست باشد، علت اصلی این مساله را چه میدانید، این امر به زبان عام انسانی که به آن اشاره کردید، مربوط میشود؟
قائم مقامی:این بحث بسیار مهمی است، هرگز به این معتقد نیستم که نهاد مرجعیت، مرجعیت و تاثیر اجتماعی خود را از دست داده باشد در واقع بعضی از ما هستیم که چه بسا در کسوت مرجعیت و روحانیت قرار داریم، اما نتوانستیم از آن کارکردها و ظرفیتهای این نهاد به خوبی استفاده کنیم.
واقعیت این است که مرجعیت و روحانیت یک نهاد قراردادی، اعتباری و جعلی نیست، و همچنین یک مقام رسمی معطوف به ساخت رسمی قدرت هم نیست که آمریت داشته و فرمان برداری داشته باشد و مثلا بگوییم فلانی صاحب فلان منصب و فلان قدرت است و از این به بعد همه ملزم باشند تا از او تبعیت کنند. یعنی اینطور نیست که وقتی شخصی در مسند مرجعیت و کسوت روحانیت درآمد، دارای عنوانی رسمی شده که این عنوان معطوف به قدرت است، پس دیگران باید از او تبعیت کنند. بلکه مرجعیت لحظه به لحظه مشروعیت خود را از دو معیار کسب میکند، یکی معیارهای دینی و فقهی و شرعی است و دوم نفوذ در لایههای عمیق اجتماع و طبقات مختلف جامعه است که مرجع را تبدیل به مرجع میکند وگرنه صرف اینکه کسی از یک حد نصاب دانش فقهی برخوردار باشد و صلاحیت و شأنیت علمی و اجتهادی لازم را برای صدور فتوا داشته باشد، به تنهایی کسی را مرجع نمیکند و در واقع او را در مسند مرجعیت قرار نمیدهد، این یک شرط لازم و اصلی است، اما شرط کافی نیست، شرایط لازم و ضروری دیگری نیاز دارد و از مهمترین آنها این است که بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند؛ به میزانی که روحانیت و صاحبان شأنیتهای علمی و فقهی ما بتوانند، مفاهیم و آموزههای اهل بیت و آموزههای دینی را به مفاهیم بین الاذهانی تبدیل کنند، به مفاهیمی که قابلیت فهم پذیری بیشتری برای مخاطبان بیشتری را داشته باشد تبدیل نمایند، طبیعتا دایره نفوذشان گسترده تر میشود و مرجعیت آنها عینیت و فعلیت پیدا میکند، مرجعیت چیزی است که در نسبت باید فعلیت پیدا کند، جامعه باید بپذیرد و بتواند با آنچه مرجعیت میگوید، ارتباط برقرار کند.
تأکید قرآن در رابطه با پیامبران و شخص پیامبر اسلام که رسول ختمی است ارتباط بر پایه بلاغ است، آن هم نه بلاغ به تنهایی بلکه بلاغ مبین، ما روی شرایط و عناصر بلاغ مبین دقت نکرده ایم، نکات بسیاری در آن نهفته است، پیامبر اسلام انسان کامل و عصاره آفرینش است، یعنی از جهت ثبوتی و مقام واقع هیچ چیز کم ندارد اما برای همین پیامبر، وجود این ویژگیها به تنهایی کافی نیست تا بتواند به جایگاه رسالت ختمی برسد مگر اینکه بتواند وظیفه بلاغ و ابلاغ مبین را ایفا کند یعنی بتواند محتوای پیام را در نسبت ارتباطی و تفاهمی با مخاطب قرار دهد. بارها هم قرآن بر این مساله تاکید میکند که باید رسالت خود را ابلاغ کنی، پیامبر اگر تمام آن شأنیتها و ویژگیهای شخصیتی را داشت، اما از قدرت ابلاغ و بلاغ مبین برخوردار نمیبود، این ویژگی را پیدا نمیکرد و پیامبر نمیشد؛ چنانچه در نمونههای گذشته پیامبران، شخصی مانند حضرت موسی(ع) پیامبر است، اما به نص قرآن کریم برای آموزش و تعلم نزد کسی دیگر که گفته میشود جناب خضر است تعلم میبیند، پس معلوم میشود که داشتههای جناب خضر از جناب موسی بالاتر بوده ولی از توانایی ایجاد ارتباط عمومی و فراگیر برخوردار نبوده است.
اما موسی پیامبر و از ویژگی نبوت برخوردار میی باشد، مهم ترین خصوصیت پیامبر همان چیزی است که خود جناب موسی در گفت وگو با پروردگار در ابتدای رسالت خود بیان میکند و آن توجه به زبان است، زبان یک ماهیت فرهنگی، اندیشه گی و ارتباطی دارد؛ زبان فقط مجموعهای از لغات و واژگان و قواعد دستوری نیست و امروز دیگر مفهوم و کارکرد اندیشه گی و تفاهمی زبان روشن است ولی قرآن کریم بیش از چهارده قرن پیش به این وجه از زبان خصوصا در جایگاه پیامبری که شان ارتباطی و ابلاغی دارد کاملا توجه داشته است؛ لذا موسی (ع) میگوید که برادرمهارون را هم همراه من بفرست که او از فصاحت زبانی بیشتری از من برخوردار است. همین ویژگی مهم جناب موسی است که او را شایسته مقام رسالت قرار داده است چراکه میفهمد و میدانست که در ابلاغ رسالتی که برعهده دارد مساله زبان اهمیت دارد؛ و تا مادامی که به اهمیت زبان به مفهوم عام و فراگیر آن به عنوان عامل اصلی ارتباط انسانی که مجموعهای از عناصر فرهنگی، اندیشه ای، عاطفی و عقلانی را در خود نهفته دارد پی نبریم و تا مادامی که از چنین زبانی که زبان پیامبرانه است برخوردار نباشیم، متراکم و فربه از انبوه اندیشه و انباشتهای از دانش و معارف هم که باشیم، اما تا زمانیکه نتوانیم آنها را در قالبهای زبانی یعنی در قالبهای فهم پذیر ارایه دهیم؛ هرگز نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که آن ظرفیتهای بی نظیر روحانیت و مرجعیت به صورت خاص فعلیت پیدا کرده و پیامی که از این مسند به مردم منتقل میگردد مورد تامل و پذیرش قرار گیرد. شرط اصلی و پایه دوم فعلیت پیدا کردن این ظرفیتها این است که ما زبان ارتباطی داشته باشیم.
اهل معرفت تفاوت پیامبر و ولیّ را در این میبینند که خصوصیت ولیّ (به معنای کسی که صاحب ولایت عرفانی و معنوی است) این است که مردم باید به سراغ ولیّ بروند و اگر کسی میخواهد از آثار ولایت معنوی برخوردار شود، باید برود ماخذ و حامل آن را پیدا کند اما در نبوت این نبی است که باید به سراغ مردم برود و با مردم ارتباط پیدا کند و مرجعیت در واقع حامل این شأن ارتباطی نبوت است و تا مادامی که نتواند این شأن ارتباطی را فعلیت ببخشد هرگز نباید انتظار داشته باشیم که مردم دنبال مرجعیت باشند، طبیعتا همینطور میشود که بعضا کمتر شاهد ظهور مرجعیت اجتماعی نهاد مرجعیت دینی خواهیم بود این بدین معنا نیست که نهاد مرجعیت ویژگی خود را از دست داده، الگوی آیتالله سیستانی نمونه حجت بالغه ی امروز است؛ من وجود آیتالله سیستانی را حقیقتا یک حجت الهی در عصر خودمان میبینم که نشان دهنده این نکته است که اگر از ظرفیتهای مرجعیت به خوبی استفاده شود همچنان یک کانون بی بدیل تاثیر گذار خواهد بود، و مهم ترین عامل آن هم این است که زبان ارتباطی و تفاهمی مرجعیت فعال شود و ایشان به گمان من هم این زبان را به خوبی شناخته و هم به الزامات عملی آن کاملا پای بند و وفادار مانده اند. ببینید ایشان هیچگاه در جزئیات عمل سیاسی که حوزه مستقیم تصمیم گیری مردم است دخالت نکرده اند، مثلا هیچگاه در انتخاباتهای مختلف که اتفاقا بسیار هم سرنوشت ساز و در شرایط حساس بوده اند از لیست، جناح و یا شخص خاصی حمایت نکرده اند و عرصه را بر عمل و تصمیم مردم تنگ نکرده و سرمایه ارزشمند مرجعیت را در چنین مواردی هزینه نکرده اند. که اگر چنین میشد بسا مردم در مواردی تبعیت میکردند اما رفته رفته نگاه آنها به مرجعیت از یک نگاه ملی و عام به یک نگاه سیاسی و حزبی خاص تغییر جهت میداد و این یعنی زوال مرجعیت.
بنابراین برای نقض سخن کسانی که معتقدند کارکرد مرجعیت پایان یافته به چه نکتهای میتوان اشاره کرد؟
قائم مقامی:چه نقضی بالاتر از اینکه ما میبینیم که در عصر ارتباطات و مدرنیزم، در جامعهای متکثر و جهانی، مراجع و رهبران دینیای وجود داشته و همچنان وجود دارند که بدون اینکه از قدرت رسمی و حاضر در ساخت رسمی قدرت برخوردار باشند و بدون اینکه بخواهند از عوامل غیر متعارف بهره گیری کنند و فقط از ظرفیتهای دینی و معنوی مرجعیت استفاده کرده اند، منشا آثار بزرگ و تاریخی شده اند. آیا امام خمینی که معجزه وار تاریخ تشیع را تغییر داد و در جامعه و تاریخ جهانی اثر گذاشت جز با بهره گیری کامل از همین ظرفیت بود؛ و اینک در عراق آیتالله سیستانی قدرتی جز توان مرجعیت دراختیار دارد؟ اینها حجت بالغه الهی است که اولا نقض آشکار سخنان کسانی است که میگویند دوران کارکرد مرجعیت پایان یافته و دیگر مرجعیت رسمی شیعه و روحانیت، مرجعیت اجتماعی و تاریخی خود را از دست داده است بلکه این نمونه این نمونهها اثبات روشن این واقعیت است که همچنان نهاد مرجعیت نه تنها از ظرفیتهایش کاسته نشده بلکه ظرفیتهایی متناسب با تحولات و شرایط عصری بر ظرفیتهای آن نیز افزوده میشود به شرط اینکه بتوان این ظرفیتها را به خوبی نقد کرد و مهم ترین عامل و ویژگی، برخورداری از همان زبان تفاهمی است که خود مجموعهای از ویژگیها و تواناییهای دیگر را دربردارد.
شاید برخی تنها به فتوای آیتالله سیستانی و مساله دفاع ایشان از تمامیت ارضی و مقابله با جریان انحرافی داعش اشاره کنند، اما اگر به مجموعه سالهای مرجعیت و رفتار و فتوای ایشان نگاه کنید، نقش بسزا و ارزشمند ایشان در تمام عرصهها به وضوح آشکار است؛ فراموش نمیکنم در دورانی که آلمان بودم یکی از اسباب و موجبات افتخار و مباهات ما که روی آن مانور میدادیم، فتوایی بود که آیتالله سیستانی در رابطه با اهل سنت صادر کردکه بسیار موثر بود و ظرفیت بالایی را برای عرصههای ارتباطات بین المذاهب و در عرصه تقریب ایجاد کرده بود یا مواضعشان راجع به ضرورت حفظ حقوق انسانی و رابطه محبت آمیز باپیروان ادیان دیگر که در همین جهاد دفاعی اخیر در عراق نیز بسیار انعکاس داشت و در تثبیت موقعیت ایشان در جایگاه یک رهبر فرافرقهای و فرامذهبی بسیار موثر بود.
من بارها تکرار و تأکید کرده ام که شیعه هرگز یک فرقه نیست و از هرگونه رفتاری که شیعه را به صورت یک فرقه در بیاورد یا اینکه شبهه فرقه شدگی را در رابطه با تشیع ایجاد کند، در مرتبه اول، ظلم به اهل بیت است و در مرتبه بعد، ظلم به کسانی است که باید و میتوانند از ظرفیت بی نظیری که مدرَس اهل بیت در اختیار ما گذاشته است، بهره مند شوند.
بی تردید به میزانی که به طرف عناصر فرقه شدگی پیش برویم از تأثیرگذاری ما حتی در میان پیروان اهل بیت(ع) نیز کاسته خواهد شد، چه رسد به دیگران؛ مهم ترین ویژگی فرقه شدگی این است که مدام از منطق بیرونی و عقلانی به نفع منطق درونی و زبان خاصی که فقط برای پیروان و مریدان قابل درک است کم کنید یعنی منطق بیرونی که منطق عقلانی، تفاهمی و ارتباطی است را به محاق برده و بر عناصری اضافه کنید که تنها قابل فهم برای کسانی باشد که درون این مجموعه هستند، این یعنی فرقه شدگی و کاستن از حوزه مخاطب جهانی و مخاطب عام. حال اینکه زبان اهل بیت همان زبان قرآن است. ما شیعه را به عنوان فرقه نمیدانیم یعنی یک مجموعه جدا شده از اصل مسلمانان نیست بلکه همان اصل اسلام و اصل وحی ختمی است؛ لذا گروه جدا شده از اصل نیست که بخواهد برای خود منطق جداگانهای داشته باشد، ما میگوییم که اهل بیت نماینده اصیل همان آموزههای نبوی هستند و مخاطب وحی ختمی نیز “الانسان و الناس” است نه گروه خاصی، ما هرگاه توانستیم آموزههای اهل بیت را در قالبهای عام انسانی و قالبهای بین اذهانی ارایه دهیم و بر قدرت تفاهمی آن بیافزاییم یقینا به اصالت آموزههای اهل بیت نزدیک شده ایم و آنگاه قدرت انحصاری تشیع هم که یک قدرت گفتمانی است ظهور پیدا خواهد کرد، این همان چیزی است که ظرفیت اصلی مرجعیت را تشکیل میدهد وگرنه مرجعیت چیزی نیست که مثلا شما اعتبار کنید که بنده چون صلاحیت علمی دارم حکمی را صادر کنم، البته اشکالی هم ندارد صاحبان فتوا به سلیقه خود قالبهای فتوای خود را انتخاب کنند اما اگر میخواهیم فتوا صادر کنیم و اثرگذار باشد، بدانیم که تأثیر در “نسبت” و در “ارتباط” حاصل میگردد، یا شما باید این اثر را با یک الزام و اجبار و اراده معطوف به قدرت ایجاد کنید، که این با ذات مرجعیت و روحانیت و آموزههای دینی سازگار نیست چون قدرت مرجعیت، مدنی و معنوی بوده و قدرت مدنی برآمده از نفوذ معنوی و اخلاقی در میان مردم است.
بنابراین اینکه شخصی بخواهد با قدرت اثر بگذارد کار شاهان است پس ناگزیر تاثیر باید معطوف به ارتباط، اثرگذاری روی قلبها و معطوف بر تفاهم و همزبانی باشد و به میزانی که طبقات مختلف جامعه احساس کردند که این فتوا نماینده خواستههای آنهاست و به میزانی که طبقات مختلف جامعه احساس کردند که مرجعیت زبان آنهاست و نماینده عمیق ترین خواستههای آنهاست، فتوا و حکم، اثر خود را خواهد گذاشت؛ لذا میبینیم که شخصیتی مانند حضرت امام خمینی(ره) توانست در مسند مرجعیت یک حرکت بی نظیر تاریخی را ایجاد کند، امام که قدرت دیگری در اختیار نداشت و تقریبا همین کارکرد بی نظیر مرجعیت دینی و شیعی بود که توانست یک اثر ماندگار و بی نظیری مثل انقلاب اسلامی را ایجاد کند. یا فتواهایی که بسیاری از مراجع در گذشته دور و نزدیک صادر کردند و حرکتی عظیم را موجب شدند، فتواهای اثرگذار به معنای یک فتوا نیست اینها سنبل و نمونهای از کارکرد مرجعیت است که به صورت فتوا ظهور پیدا میکند مانند فتوای میرزای شیرازی اول و دوم.
همه این نمونهها نشان دهنده این است که در یک ارتباط تفاهمی و در صورتی که بتوانیم یک ارتباطی توامان عقلانی، معنوی و عاطفی با طبقات مختلف مردم پیدا کنیم براساس همان زبان تفاهمی، ظرفیتهای مرجعیت قابل ظهور و فعلیت است، و چنین ارتباطی فقط از یک جایگاهی نظیر مرجعیت میسور و ممکن است، بلاغ مبین باید یادمان باشد. این بلاغ مبین شرایطی دارد که باید آن را شناخت و به آن عملا وفادار ماند؛ و این را عرض میکنم که آنچه از ابتدا در رفتار و عملکرد آیتالله سیستانی خود را نشان میدهد، به گونهای کرامت آمیز برخورداری از این زبان ارتباطی است که انصافا با توجه به محدودیتها و شرایط زنده گی ایشان بسیار راز آمیز و قابل توجه است.
فرمانیان: یکی از رفتارهای خوب آیتالله سیستانی عدم موضع گیری در بسیاری از مسایل سیاسی جزئی و عدم ورود به آن باعث شده شأنیت مرجعیت هم در عراق و هم در ایران قوت پیدا کند. چون یک مرجع فقط باید نسبت به مسایل کلان جهان اسلام و شیعه نظر دهد و نباید نسبت به برخی از مسایل جزئی نظر دهد.
شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین دکتر مهدی فرمانیان، رییس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب عدم موضع گیری در مسایل جزیی را از ویژگیهای خوب آیتالله سیستانی میداند و به خبرنگار شفقنا میگوید: عدم ورود به مسایل جزیی باعث شده شأنیت مرجعیت هم در عراق و هم در ایران قوت پیدا کند. به گفته دکتر فرمانیان، آیتالله سیستانی به شدت مانع کسانی میشوند که از هر دو طرف انسانهای تندی بودند. مثلا شیعیان تندرو و افراطی که متاسفانه در خود عراق هم زیاد هستند یا گروههای تند اهل سنت را به هیچ وجه نمیپذیرند و به شدت این رویکرد وحدتگرایی ایشان باعث ایجاد یک فضای بسیار خوبی در میان اهل سنت عراق شده است.
در شرایطی که کشور عراق درگیر تروریستهای تکفیری شده بود و هر روز بخشی از آن به دست داعش اشغال میشد، آیتالله سیستانی با فتوای جهاد خود باعث تشکیل بسیج مردمی شد و اخیرا پیروزیهای پی در پی در عراق باعث شده است بار دیگر بسیاری بر اهمیت جایگاه مرجعیت تاکید کنند. به نظر شما نقش آیتالله سیستانی در حفظ وحدت ملی چقدر موثر بوده است؟
فرمانیان:موضعگیریهای آیتالله سیستانی در عراق منشاء بسیاری از خیرات و برکات است. با اینکه ایشان شاگرد آیتالله خویی هستند و آیتالله خویی هم قایل به تقیه مداراتی نبوده یعنی قایل به تقیه خوفی بودند اما موضعگیریهایی که آیتالله سیستانی در این چند ساله داشتند بسیاری از مشکلات عراق را یا حل یا کم کرده است یعنی تنشها را تا حد زیادی از بین برده است. با توجه به اینکه تقریبا حوزه علمیه کربلا یا به عبارتی کل کربلا دست اعضای آیتالله سید صادق شیرازی است و آنها با رویکرد تندی مباحث را مطرح میکنند بنابراین دعوای شیعه و سنی در عراق بسیار بالا گرفته بود و همین مساله هم باعث شد وقتی داعش با قبایل سنی عرب عراق وارد مذاکره میشود این قبایل خیلی راحت داعش را بپذیرند و قبول کنند که داعش وارد مناطق آنها شود بنابراین دیدیم موصل با ۱۷۰۰ نفر از سوی داعش اشغال شد و مردم هم به استقبال آنها رفتند.
چه عواملی باعث شده بود قبایل سنی عراق آنقدر ساده حضور داعش را بپذیرند؟
فرمانیان:کردارها، بازداشتها و رفتارهای تند برخی از شیعیان نسبت به اهل سنت عراق منجر به واکنشهای شدید نسبت به حکومت شیعی و نخست وزیر عراق آقای ابراهیم جعفری و نوری مالکی شده بود اما در این میان موضع گیریهای آیتالله سیستانی آبی بر آتش بود. خصوصا ایشان در تمام جلسات و دیدارهایی که داشتند به این مساله تاکید میکردند که باید در حکومت به صورت جدی به اهل سنت هم توجه کنید، حقوق آنها را بپردازید و مواظب باشید که جنگ بین شیعه و سنی شکل نگیرد. بعد از آن حتی در یک موضع گیری صریحتر عبارتی از ایشان در خبرگزاریها نقل شد که بسیار جالب بود ایشان فرمودند “نگویید اهل سنت برادران ما هستند بگویید جان ما هستند” و این فتوا و این نقل قول از آیتالله سیستانی تاثیرگذار زیادی داشت و زمانی که داعش بر بخشهای زیادی از کشور مسلط شد آیتالله سیستانی با حکم جهادی که دادند باعث شدند این وحدت ملی حفظ شود. حتی اگر دقت کرده باشید درخصوص حکم جهاد مکتوب چیزی ننوشتند فقط نماینده ایشان در خطبههای نماز جمعه این مساله را مطرح کرد که خود این هم ترفندی بود مبنی بر اینکه این حکمی که دارد صادر میشود فقط برای زمانهای اضطراری است که امروز داعش به وجود آورده در غیر اینصورت در همانجا باز اعلام کردند اهل سنت برادران ما هستند، قرنها در این کشور حضور داشتند و ما در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی داشته و خواهیم داشت. حتی زمانی که خبرهایی از گروهحشدالشعبی رسید مبنی بر اینکه برخی از آنها تندروی میکنند صراحتا ایشان فتوا داد و این کارها را حرام دانست. به عنوان نمونه کلیپی که از یکی از فرماندهان پخش شده بود که ایشان اهانتی به یکی از اسرای داعشی انجام داده بود آیتالله سیستانی در اعتراض به این کار فرمودند این فرد باید برگردد و حق ندارد فرماندهی کند. یکی دیگر از روشهای وحدتگرایانه آیتالله سیستانی پذیرش افراد
در دیدارهای خصوصی و عمومی ایشان است. هرگاه اهل سنت و اعضای حکومت برای رفع مشکلات یا بیان دیدگاههای خودشان خواستند با آیتالله سیستانی دیدار داشته باشند ایشان با استقبال میپذیرفتند تا این مراوده و تعامل به طور جدی با اهل سنت وجود داشته باشد و بتوانند گفتار و دیدگاههای یکدیگر را بشنوند و اگر انتقادی دارند در همان جلسه مطرح شود. از سوی دیگر ایشان به شدت مانع کسانی میشوند که از هر دو طرف انسانهای تندی بودند. مثلا شیعیان تندرو و افراطی که متاسفانه در خود عراق هم زیاد هستند یا گروههای تند اهل سنت را به هیچ وجه نمیپذیرند و به شدت این رویکرد وحدتگرایی ایشان باعث ایجاد یک فضای بسیار خوبی در میان اهل سنت عراق شده و اهل سنت عراق هم متوجه شدند که ایشان نه تنها به دنبال قدرتیابی شیعه به وسیله زور و قدرت طلبی نیستند بلکه به اهل سنت عراق توجه دارند و برای آنها هم سهمی در حکومت قایل هستند. ایشان در سخنرانیهای متعدد خود صراحتا این مساله را اعلام کردند و حتی حکومت شیعی را مورد انتقاد قرار دادند که با اهل سنت بهتر برخورد کنید و اگر ظلمی هست جلوی آن باید گرفته شود و با عدالت با اهل سنت برخورد شود. مواضع متعدد در دیدارها و بیان صحبتها که پیرامون جنگ داشتند همه اینها باعث شده که آیتالله سیستانی یک مرجع فکری نه تنها برای کشور عراق بلکه برای بسیاری از مسلمانان در کل جهان خصوصا برای شیعیان باشد؛ یعنی ما الان شیعیان زیادی در ایران میبینیم که از مواضع آیتالله سیستانی تقدیر و تشکر میکنند و به شدت میستایند که یک پیرمرد هشتاد و چند سالهای که همیشه در نجف زندگی کرده است و آنچنان سفری نداشته اما آنقدر زیرکانه و بسیار وحدتگرا فضای فرهنگی، اجتماعی سیاسی عراق را مدیریت میکند که الان در میان بسیاری از اهل سنت هم دیدگاهها و صحبتهای ایشان ملاک و مرجع مباحث سیاسی و اجتماعی است.
دقت نظر و سلوک حضرت آیتالله سیستانی تا چه اندازه در حفظ منزلت مرجعیت و فتوا موثر بوده است؟
فرمانیان:قبل از اینکه آیتالله سیستانی مرجع شود و این مواضع را بگیرد اصلا کسی فکرش را نمیکرد که ایشان در این حد بتواند در حفظ مرجعیت، حرمت و اعتبار شیعه تاثیرگذار باشد. ایشان یکی از معدود مراجعی است که اگر دقت کرده باشید اصلا با کسی عکس نمیگیرد یعنی همه عکسهایی که از ایشان وجود دارد عکسهای فردی است که فقط از خودش گرفته شده است لذا هیچگاه با کسی عکس نمیاندازد تا دیگران بخواهند از این عکسها سوءاستفاده کنند حتی هیچ فیلمی از آیتالله سیستانی وجود ندارد چراکه در همان راستا احساس میکند مرجع است و حرف، حرکت، گفتار و حتی فیلم گرفتن از او میتواند مورد سوءاستفاده برخی از اغیار قرار بگیرد. آیتالله سیستانی تقریبا همه اتفاقاتی که در ایران میافتد را رصد میکند. کتابهایی که در ایران چاپ میشود را یا شنیدهاند یا حتی بعضی از آنها را مطالعه کرده اند و تسلط خوبی بر اوضاع دارند و حرفهایی که میزنند و تصمیمهایی که میگیرند بسیار در خصوص مرجعیت تاثیرگذار است. یکی از رفتارهای خوب ایشان عدم موضع گیری در بسیاری از مسایل سیاسی جزئی و عدم ورود به آن باعث شده شأنیت مرجعیت هم در عراق و هم در ایران قوت پیدا کند. چون یک مرجع فقط باید نسبت به مسایل کلان جهان اسلام و شیعه نظر دهد و نباید نسبت به برخی از مسایل جزئی نظر دهد. متاسفانه عدهای وارد مسایل انتخاباتی و حتی درون حزبی هم میشوند و با این کار خود باعث میشوند طیفی که به طرف مقابل رأی داده است نسبت به مرجعیت منتقد شود یا علیه آن حرف بزند یا خدایی نکرده توهین و تحقیر کند اما ایشان در موضع گیریهای خود در عراق این مساله را رعایت کرده است یعنی هرگاه احساس کرده که احزاب شیعه با هم اختلاف دارند حتیالامکان ورود نکرده و فقط به صورت یک پدر معنوی و رهبر به هر دو طرف تذکر داده که اختلافات را کنار بگذارید که به نفع شیعه نیست. از سوی دیگر اگر احساس کرد جریانی کاری انجام میدهد که به صورت کلان به ضرر جهان اسلام، وحدت ملی عراق و شیعه است صراحتا ورود کرده و تذکر داده است. غالبأ این تذکرات خصوصی بوده اما اگر گاهی در دیدارهای خصوصی هم جواب نداده و ایشان به صورت عمومی و نه به صورت مستقیم، مساله را به طرف مقابل فهمانده و اعلام کرده که این کار مورد تایید ما نیست. لذا این عوامل باعث شده است که شأنیت مرجعیت هم در خیلی از زمینهها بالاتر رود و مردم احساس کنند آن کسی که درحال حاضر در خیلی از مسایل میتواند وحدت عراق، شیعه و وحدت اقوام عراق را به عهده بگیرد و برای آن برنامه داشته باشد و رهبری کند، حضرت آیتالله سیستانی است.
مراجع در بهرهگیری از اهرم فتوا در اصلاح امور امت اسلامی و گره گشایی از بن بستها چگونه میتوانند نقش آفرینی کنند؟
فرمانیان:همه مراجع آگاه به زمان هستند. مراجع اگر میخواهند فتوا دهند به نظر من باید در مسایل بسیار کلان و مهمی که همه مردم درگیر آن هستند و باعث شده مردم به چند دسته تقسیم شوند یا وحدت از بین رفته یا به دین کم توجهی میشود، ورود کنند. مراجع اگر در این مسایل ورود کنند و فتوا دهند قطعا بسیار تاثیر گذار خواهد بود مخصوصا اگر فتوا منطبق با مصالح جهان اسلام باشد. فتوا باید نگاه جهانی و بین المللی داشته باشد یعنی در اینجا بحث شیعه و سنی مطرح نیست بلکه یک نگاه انسانی مطرح است فتاوا باید نگاه دینی در مقابل مادی گرایی و غیراخلاقی عمل کردن داشته باشند و این فتواها اگر کاربردی باشد، مصالح جهان اسلام را در نظر بگیرد و رویکرد کلان انسانی، اخلاقی و دینی داشته باشد قطعا آن مرجع هم خودش بزرگتر میشود و جایگاه مرجعیت هم بزرگتر میشود و مراجع بهتر میتوانند از این موقعیتشان برای مصالح جهان اسلام و مسایل دینی استفاده ببرند و مردم هم بیشتر گوش به حرف آنها خواهند داد. اما هر چه فتواها جزیی و غیر کاربردی باشد، مصالح اسلام در نظر گرفته نشود و نگاه انسانی اخلاقی در آن نباشد مردم هم کمتر توجه میکنند و خود همین امر باعث میشود اعتبار مرجعیت و فتوایی که داده میشود، پایین آید.
صرف نظر از شخصیت آیتالله سیستانی به طور کلی آیا انتظاری که از جایگاه مرجعت و صدور فتاوا در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوا در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟
فرمانیان:اکثر مواقع بله، اینچنین بوده است اما متاسفانه در برخی از مواقع آن انتظاری که وجود داشت برآورده نشده است. گاهی فتاوای برخی از علمای ما نه تنها وحدت آفرین نبوده بلکه بر ضد آن بوده است. این مساله وابسته به این است که مراجع چقدر تلاش میکنند تا نگاه خود را کلان و بینالمللی کنند و بخش دیگر هم بازمی گردد به مشاوران و کسانی که در اطرافشان هستند. متاسفانه گاهی اوقات شاهد هستیم بعضی از افرادی که در دفاتر برخی از مراجع حضور دارند اخبار را درست به مراجع نمیرسانند. مثلا معتقد هستند اگر این خبر را به مرجع بدهیم، ناراحت میشود یا اگر این حرف را بگوییم خوب نیست. درحالی که اگر این خبرها کانالیزه شود و یک سویه به مرجع برسد قطعا در نوع نگاه مرجع و فتواهای او تاثیر میگذارد و آن زمان فتواهای او نه تنها مفید نیست بلکه گاهی حتی مضر جامعه میشود. پس باید یک مقداری کسانی که در دفاتر مراجع هستند مسایلی که در جامعه رخ میدهد را بی کم و کاست مطرح کنند. گاهی عدهای نزد مراجع میروند و تحلیل خود را بیان میکنند نه واقعیتی که در جامعه رخ داده است. اگر واقعیتهای جامعه آنچنان که باید و شاید به مراجع برسد قطعا تاثیر خود را در فتواها میگذارد و فتواهای مراجع هم بهتر میشود. مرجع هم باید این فضا را برای خودش ایجاد کند یعنی مشاورانی از طیفهای مختلف در کنار او حضور داشته باشند و اگر میخواهد فتوایی دهد مشاوران نظرات خود را عنوان کنند و بعد تصمیم گیری شود. البته ۹۰ درصد فتاوا و صحبتها همینگونه است. اما همانطور که گفتم گاهی اوقات میبینیم به یک نفر اعتماد میکنند درحالی که آن یک نفر خبرها و تحلیلهای اشتباهی را بیان کرده است که اثر منفی در جایگاه مرج
عیت و فتوایی که داده میشود میگذارد. البته آنها هم انسان هستند و معصوم نیستند و از مجموع اطلاعاتی که به آنها میرسد تصمیمگیری میکنند اما هر چه مراجع کمتر در مسایل جزیی ورود کنند و فقط در مسایل کلان نظر دهند قطعا تاثیر بیشتری در جایگاه مرجعیت خواهد داشت.
چه نمونههایی را میتوان به عنوان فتاوای راهگشا و تاریخ ساز اسلام نام برد؟
فرمانیان:فتواهای تاریخ ساز ما در طول تاریخ زیاد بود. مانند رویکرد و عملکردی که شیخ صدوق داشت. روایتهایی داشتیم که الان هم در برخی از منابع ما هست مبنی بر اینکه قرآن تحریف شده است، شیخ صدوق با فتوایی که داد اعلام کرد تمام روایاتی که دال بر تحریف قرآن است یه هیچ وجه مورد قبول شیعه نیست و هیچ شیعهای آن را قبول ندارد اهل بیت(ع) هم آن را قبول ندارند. این عملکرد و صحبتها در زمان خود شیخ صدوق که به شدت علیه شیعه در این زمینه موضعگیری میشد، بسیار سرنوشت ساز بود و باعث شد فضایی به وجود آید که این فضا تا به امروز هم وجود دارد. یا شیخ مفید وقتی در کتابهایی مثل “تصحیحالاعتقاد و اوایل المقالات” نظراتی را در مسایلی مطرح میکند که آن نظر هنوز حرف اول را میزند و تاثیرگذار است. سید مرتضی و سید رضی در مقابل خلیفه عباسی میایستند و میگویند “نسب فاطمیون درست است و شما نباید تشکیک در نسب فاطمیون داشته باشید آیا خوب است عده ای در مذهب شما تشکیک کنند” که همین عملکرد باعث شد از آن به بعد کسی زیاد به مسایلی نسب شناسی و نسبت فاطمیون ورود نکند یا انساب دولتها و حکومتهایی که واقعا سید بودند را زیر سوال نبرد. تاثیر فتوای تنباکو در زمان ناصرالدین شاه را داریم و فتواهای امام خمینی(ره) را داریم که در موارد متعدد وقتی فتوا و نظر داده اند هنوز هم تاثیر خود را دارد و حتی تا ۴۰۰-۳۰۰ سال دیگر هم این تاثیرگذاری وجود خواهد داشت لذا اینها مسایلی هستند که باید علما به آن توجه کنند. امام خمینی فرمودند «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» همین مساله مبنای جمع بین اسلام و دموکراسی شده است. این سخن، یک فتوا و نظر است که مبنای نظام شده است و در حال حاضر بسیاری از گروههای اسلامگرای سیاسی در حال ورود به همین فضا هستند یعنی این فتوای امام خمینی را به عنوان مبنای حکومت خود پذیرفتهاند البته با تفسیرهای خاص خودشان ولی اصل مبنا را میپذیرند که میشود بین اسلام و دموکراسی جمع کرد. اینها فتواهای مهم تاریخی ما هستند که بعضی از آنها بعد از ۱۰۰۰ سال تاثیرگذار بوده و شاید هزاران سال دیگر هم اثر آن باقی بماند.
آیتالله سیستانی با اطلاعات وسیع تاریخی که دارد و تجربهای که از تاریخ گذشته عراق در اختیار ایشان هست و همچنین احاطهای که به جریانات و مذاهب زمان خودشان دارند، فتاوا و احکام ایشان مبتنی بر شناخت درست جامعه بوده است.
شبکه اجتهاد: گاهی فصل الخطاب موضوعی پیچیده، حکم یا فتوای صادره از سوی مرجعیت میشود و دیوار بن بستها را فرو میریزد و مسیر را برای آنچه که بر صلاح امور امت است، میگشاید، اما گاهی هم این فتاوی و احکام تأثیر چندانی ندارند و نقش اهرمی خود را ایفا نمیکنند؛ فتاوا و احکام باید چه ویژگی داشته باشند که سرنوشت ساز باشند؟ انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوی در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوی در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟ محدوده ورود مرجعیت به مسایل و صدور فتوا کجاست؟
حجتالاسلام والمسلمین سید جواد ورعی، مدرس و محقق دینی میگوید: فتاوا و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر میشود در صورتی که با توجه به جمیع جوانب و با شناخت درست نسبت به جامعه و شرایط زمان و مکان صادر شده باشد، در طول تاریخ نشان داده که توانسته تاثیر بسزایی به جا بگذارد و خطر مهمی را از کیان اسلام و مسلمین دور کند، اما گاهی به ندرت به موضوعاتی که در شأن فقها و مراجع نبوده، ورود پیدا شده، شأن به این معنا که در حوزه تخصصی آنها نبوده و وارد شده اند و بعد از مدتی معلوم شده که فتوا بر اساس شناخت نادرست بوده و چنین پیامدهایی را به دنبال داشته است؛ به نظرم در دوره و زمان فعلی یکی از نکات مهمی که باید رعایت شود، این است که فقها و مراجع ما هم باید مشاوران مورد اعتمادی داشته باشند به گونهای که مسائل و اطلاعات به درستی به آنان منتقل شود، و دیگر آنکه عجلهای در اظهارنظر و پاسخ دادن و ورود به هر مسالهای وجود نداشته باشد.
گاهی، به خصوص در رقابتهای سیاسی و جناحی که در جامعه وجود دارد افرادی به مراجع مراجعه میکنند و توقعاتی از آنان دارند؛ مراجع هم چه بسا از مسایل پشت پرده این توقعات بی اطلاع باشند، و همین مساله باعث شود که برای برآورده کردن این توقعات، با عجله به موضوع ورود پیدا کنند بدون اینکه به مساله از جنبههای مختلف اشراف داشته باشند؛ وقتی وارد شدند، قطعا بازتاب منفی در جامعه دارد و قشر وسیعی از جامعه برخورد مثبتی با این فتوا و اظهار نظر دینی ندارد و همین امر موجب میشود که شأن مرجعیت و فتوا رعایت نشود و مورد وهن قرار گیرد.
در دوره حاضر حضرت آیتالله سیستانی با «عقلانیتی که بر رفتار ایشان» حاکم هست و با «شناخت درستی که زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خودشان» دارند، و با «اتخاذ روش صحیح» که مورد حمایت مراجع دیگر و هم مورد حمایت جامعه اهل سنت و همچنین مورد حمایت سیاسیون در عراق بوده، توانسته نقش بسیار مهمی را در پیشبرد اهداف کشور عراق ایفا کند و تصمیمات درستی بگیرد. متن گفتوگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین ورعی را میخوانید:
تاریخ نشان داده که یک فتوا و حکم میتواند آثار سیاسى، اجتماعى و حتى فرهنگى بسیارى داشته باشد و مانع رخ دادن اتفاقی دور از ذهن شود و ارزش و جایگاه مقامی را صد چندان کند، تحقق و تأثیرگذاری این امر قطعاً به صادر کننده فتوا و حکم وابسته است؛ دقت نظر و سلوک حضرت آیتالله سیستانی تا به امروز چه اندازه در حفظ منزلت مرجعیت و فتوا موثر بوده است؟
ورعی:مقدمتا باید نکتهای را نسبت به «جایگاه مرجعیت در طول تاریخ در کشور عراق» بگویم و آن اینکه همیشه مرجعیت شیعه در موقعیتهای حساس و خطرناک توانسته خطرات مهمی را از جهان اسلام و تشیع دور کند، کسانی که با تاریخ یکصد و پنجاه ساله اخیر عراق آشنا هستند، از زمان مرحوم میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و در واقع یک خطر جدی را از جامعه شیعه ایران آن زمان، در برابر استبداد ناصری و استعمار انگلیس دور کرد، اگرچه کانون مرجعیت به عنوان کانون قدرت در دنیا شناخته شد، اما پیوسته در ادوار مختلف مراجع شیعه که کانون آن عمدتا مرجعیت در کشور عراق بود، توانستند در برابر استعمار و استبداد بایستند.
در دوره حاضر هم حضرت آیتالله سیستانی با «عقلانیتی که بر رفتار ایشان» حاکم هست و با «شناخت درستی که زمان و سیاستهای حاکم بر عصر خودشان» دارند، و با «اتخاذ روش صحیح» که مورد حمایت مراجع دیگر و هم مورد حمایت جامعه اهل سنت و همچنین مورد حمایت سیاسیون در عراق بوده، توانسته نقش بسیار مهمی را در پیشبرد اهداف کشور عراق ایفا کند و تصمیمات درستی بگیرد؛ سیره ایشان نشان میدهد که عراق توانسته از خطرات مهمی نجات پیدا کند و مردم بر سرنوشت خودشان حاکم شوند.
در سالهای گذشته که خدمت حضرت آیتالله سیستانی رسیده بودیم، ایشان فرمودند که ما با تاکید بر دموکراسی و انتخابات که هر عراقی یک رأی دارد، توانستیم نشان دهیم که مردم عراق بر سرنوشت خود حاکم هستند و در ذیل آن توانستیم نشان دهیم که اکثریت مردم عراق، شیعه هستند، لذا از این طریق هم حقوق شیعیان استیفاء شد و هم دیگر کسی نمیتواند بر این سیاست ایراد بگیرد چرا که یک رهبر مذهبی و یک مرجع تقلید به درستی تاکید کرده که در انتخابات، هر عراقی یک رأی داشته باشد و بتواند در تعیین سرنوشت خود تاثیر بگذارد. دموکراسی به این معنا که هر نفر در کشور دارای یک رأی است، چیزی نیست که در دنیای امروز کسی بتواند با آن مخالفت کند.
مراجع در بهره گیری از اهرم فتوا در اصلاح امور امت اسلامی و گره گشایی از بن بستها چگونه میتوانند نقش آفرینی کنند؟ در تاریخ نمونهای از فتاوی راهگشا و تاریخ ساز که تا به امروز قابل استناد و توجه است، وجود دارد؟
ورعی:فتاوا و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر میشود در صورتی که با توجه به جمیع جوانب و با شناخت درست نسبت به جامعه و شرایط زمان و مکان صادر شده باشد، در طول تاریخ نشان داده که توانسته تاثیر بسزایی به جا بگذارد و خطر مهمی را از کیان اسلام و مسلمین دور کند، مثلا یکی از احکامی که مرجعیت عراق صادر کرد، فتوای تحریم تنباکو در زمان میرزای شیرازی بود، در ادوار بعدی مراجع وقت مانند میرزا محمد تقی شیرازی، سیدمحمدکاظم یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد حسین نائینی (رحمه الله علیهم) فتاوا و احکامی برای مقابله با نفوذ بیگانگان، چه نفوذ سیاسی و چه اقتصادی و فرهنگی صادر کردند؛ و کسی که کمترین آشنایی با تاریخ داشته باشد، تصیق میکند که این احکام و فتاوی چه تاثیر بسزایی در نجات ملت و کشور عراق از نفوذ بیگانگان داشته است.
حضرت آیتالله سیستانی احکام مختلفی در دوره معاصر صادر کردند همین که قاطبه مراجع شیعه در عراق و بیرون از عراق، از حکم ایشان در مقاطع مختلف حمایت کردند، نشان میدهد که حکم ایشان مبتنی بر شناخت درست زمان و جامعه صادر شده و تاثیر خود را بر جای گذاشته است. من فکر میکنم که نهاد مرجعیت سرمایهای است که امت اسلامی باید قدر این سرمایه را بداند، مرجعیت نه تنها سرمایهای برای شیعیان، بلکه سرمایهای برای کل جهان اسلام است. نفوذی که فتوا و حکم یک مرجع تقلید در اقشار مختلف مردم دارد و با یک فتوا و حکم میشود یک ملتی را برای دفاع از مملکتی بسیج کرد، سرمایهای است که باید قدر آن را دانست. امروز حتی غیرمسلمانان عراق که در معرض تعرض گروههای تکفیری داعش قرار داشتند و صدمات زیادی از ناحیه آنان دیدند، به ارزش و اهمیت نهاد مرجعیت که توانست این خطر را از عراق دور کند، واقفند.
صرف نظر از شخص و شخصیت حضرت آیتالله سیستانی، به طور کلی آیا انتظاری که از جایگاه مرجعیت و صدور فتاوی در تشیع وجود دارد و نقشی که فتاوی در اصلاح امور امت میتوانند داشته باشند همیشه مطابق انتظار بوده است؟
ورعی:جریان کلی فتاوی و احکامی که از نهاد مرجعیت صادر شده به هر حال تاثیرگذار بوده و نمیتوان تاثیر آن را منکر شد، اما در یک جریان تاریخی که افراد مختلفی در این نهاد میگنجند و جزو مصادیق مرجعیت بودند، مواردی هم هست که احیانا فتوا یا حکم چون مبتنی بر شناخت درست جامعه و شرایط زمان نبوده، تاثیر لازم را نگذاشته بلکه گاهی برعکس آثار منفی و عکس العمل منفی را هم در پی داشته است، ولی من جریان کلی مرجعیت را مثبت ارزیابی میکنم و وجود نهاد مرجعیت را برای امت اسلامی یک سرمایه میدانم. عرض کردم حکم و فتوای حضرت آیتالله سیستانی علیه داعش موجب شد، مردم برای دفاع از کشور بسیج شوند، این مساله بیشتر از اینکه به نفع جامعه شیعه باشد به نفع جامعه اهل سنت عرا ق، بوده است. داعش خود را منتسب به اهل سنت میدانسته و یک لکه ننگی بر دامان اهل سنت بوده، لذا خدمتی که حضرت آیتالله سیستانی برای پاک کردن این لکه ننگ از دامن اهل سنت کردند، بسیار ارزشمند است، به همین دلیل فکر میکنم جامعه اهل سنت عراق هم قدردان این سرمایه بزرگ هستند. چنانکه پیروان ادیان دیگر قدر این نعمت را میدانند.
در بررسی ابعادی مختلفی که میتوانند فتوا یا حکمی را سرنوشت ساز کنند علاوه بر نفوذ مرجعیت در میان مردم و شناخت درست زمان توسط مرجعیت که به آن اشاره کردید، لازم است بُعد دیگری در تفکر مرجع پیش از صدور حکم وجود داشته باشد، باید فرا مذهبی بودن حکم مورد توجه قرار گیرد؟
ورعی:این امر مبتنی بر شناخت درستی است که یک مرجع تقلید نسبت به جامعه پیرامونی خود دارد، کشور عراق با ایران متفاوت است، در عراق اقوام و ملیتها و پیروان مذاهب مختلفی حضور دارند، جمعیت اهل سنت در عراق چشمگیر است، و تاریخ گذشته عراق نشان میدهد که حکومتها پیوسته در اختیار اهل سنت بوده است، اگرچه برخی از حکومتها به نام اهل سنت حکومت کردند، اما اصول مذهب اهل سنت را رعایت نمیکردند؛ درعین حال کسی اگر شناخت صحیح و درستی از جامعه عراق با این تنوع و سابقه تاریخی که قدرت در اختیار غیر شیعیان بوده، نداشته باشد، قهرا در موضع گیریها و فتواها و احکامی که صادر میکند، نخواهد توانست نفوذ کافی از این فتوا و حکم را به جا بگذارد.
من تصورم این است که حضرت آیتالله سیستانی با اطلاعات وسیع تاریخی که دارد و تجربهای که از تاریخ گذشته عراق در اختیار ایشان هست و همچنین احاطهای که به جریانات و مذاهب زمان خودشان دارند، فتاوا و احکام ایشان مبتنی بر شناخت درست جامعه بوده است، مثلا ویژگی بخشی نگری در ایشان نیست که صرفا بخواهند مدافع حقوق شیعیان باشند بلکه ایشان نگاه فراگیری نسبت به مسایل عراق و جوامع پیرامون این کشور دارند؛ تصور میکنم با اینکه تنوع شدید سیاسی در عراق وجود دارد، اما حتی فعالان سیاسی هم لازم است قدر این نهاد مرجعیت و مشخصا”حضرت آیتالله سیستانی” را بدانند و باید از این سرمایه محافظت کنند.
محدوده ورود مرجعیت به مسایل و صدور فتوا کجاست؟ مرجعیت برای صدور فتوا بیشتر باید چه مسایلی را مورد توجه قرار دهند تا فتوای آنان بتواند تأثیرگذاری بیشتری در افکار عمومی داشته باشد؟
ورعی:فتوا نسبت به مسایل و موضوعات کلی صادر میشود. مجتهد و مرجع تقلید حکم خدا را در موضوعات مختلف با مراجعه به منابع معتبر استنباط میکند. اطاعت از فتوا، تنها بر مقلدین مرجع تقلید واجب است و مقلدین مراجع دیگر، الزامی ندارند به این فتوا عمل کنند، اما وقتی مرجع تقلیدی در موضوعی خاص و جزئی حکمی صادر میکند مانند حکم جهاد برای مبارزه با داعش که از سوی حضرت آیتالله سیستانی صادر شد؛ اطاعت از حکم ایشان بر همه جواب است به این ترتیب که هر کسی که توانایی جهاد دارد باید به مقابله با این گروه منحرف برود، به طور کلی این مورد وفاق است که وقتی فقیه و مرجعی حکمی در یک امر جزئی و موضوعی خاص صادر میکند، تبعیت و اطاعت از آن بر همه لازم است؛ منتها نکتهای وجود دارد و آن این است که آنچه که مربوط به شناخت «موضوع» است، شأن فقیه به عنوان تخصص فقاهتش نیست، بلکه موضوع اگر عام باشد، باید به عرف عام مراجعه کرد و اگر خاص باشد، باید به عرف متخصص مراجعه کرد، بعد از اینکه این موضوع با مراجعه به متخصصین شناخته شد، آن زمان مجتهد با شناختی که از این موضوع و احاطهای که به جوانب گوناگون آن پیدا میکند، حکم را بیان میکند؛ که معمولا مراجع این مساله را رعایت میکنند.
معروف است که دخالت در موضوعات شأن فقیه در مقام فتوا نیست، بلکه وظیفه مکلف است؛ فقیه البته برای بیان حکم یک موضوع باید آن را بشناسد، قهراً اگر بخواهد موضوع را شناسایی کند به خصوص موضوعات اجتماعی، سیاسی و موضوعات چند وجهی و پیچیده، باید به متخصصین مراجعه شود حتی گاهی شناسایی برخی از موضوعات، نیازمند رجوع به متخصصان رشتههای مختلف است.
در حال حاضر پارهای از موضوعات جدیدی که به خصوص در دوره ما مطرح است، مثل مساله شبیه سازی، مرگ مغزی و بسیاری از موضوعاتی که در دانش پزشکی مطرح شده، یا در رشتههای دیگر علوم تجربی یا انسانی، قهرا اگر مجتهدی بخواهد حکم آنها را بیان کند بدون شناخت کافی و صحیح از آن موضوع نمیتواند حکم خدا را به درستی بیان کند.
اگر مجتهد نسبت به موضوعات مربوط به علم و فناوری، اینترنت و ابزارهای جدیدی که امروز در دنیا مورد استفاده قرار میگیرد، شناخت دقیقی نداشته باشد فتوایی که صادر میکند قطعا فتوای درستی نخواهد بود و این شناخت هم فقط با مراجعه به متخصصین مربوطه در هر فنی امکان پذیر است.
گاهی عدهای بیان میکنند که برخی از مردم دیگر به حرف مراجع گوش نمیدهند، به فرض اگر عده قلیلی اینگونه باشند، به نظر شما اشکال در کجاست، در صدور فتوا و حکم از متخصصین و مشاوران به درستی استفاده نمیشود یا شناخت جامعه به درستی صورت نگرفته است؟
ورعی:گاهی به ندرت به موضوعاتی که در شأن فقها و مراجع نبوده، ورود پیدا شده، شأن به این معنا که در حوزه تخصصی آنها نبوده و وارد شده اند و بعد از مدتی معلوم شده که فتوا بر اساس شناخت نادرست بوده و چنین پیامدهایی را به دنبال داشته است؛ به نظرم در دوره و زمان فعلی یکی از نکات مهمی که باید رعایت شود، این است که فقها و مراجع ما هم باید مشاوران مورد اعتمادی داشته باشند به گونهای که مسائل و اطلاعات به درستی به آنان منتقل شود، و دیگر آنکه عجلهای در اظهارنظر و پاسخ دادن و ورود به هر مسالهای وجود نداشته باشد.
گاهی، به خصوص در رقابتهای سیاسی و جناحی که در جامعه وجود دارد افرادی به مراجع مراجعه میکنند و توقعاتی از آنان دارند؛ مراجع هم چه بسا از مسایل پشت پرده این توقعات بی اطلاع باشند، و همین مساله باعث شود که برای برآورده کردن این توقعات، با عجله به موضوع ورود پیدا کنند بدون اینکه به مساله از جنبههای مختلف اشراف داشته باشند؛ وقتی وارد شدند، قطعا بازتاب منفی در جامعه دارد و قشر وسیعی از جامعه برخورد مثبتی با این فتوا و اظهار نظر دینی ندارد و همین امر موجب میشود که شأن مرجعیت و فتوا رعایت نشود و مورد وهن قرار گیرد. به هر حال در یک جامعهای که رقابتها و جریانات مختلف سیاسی وجود دارد گاهی این جریانها میخواهند از موقعیت مراجع به نفع خودشان استفاده کنند، در این موقعیتها هوشیاری بیشتری از سوی مراجع لازم است، مراجع و اطرافیان آنان باید موقعیت و جایگاه رفیع نهاد مرجعیت را رعایت کنند تا موجب نشود فتوا یا توصیههای دینی که از پایگاه مرجعیت صادر میشود، مورد بی اعتنایی قرار گیرد و عالمی از اینکه مردم دیگر به حرف مراجع گوش نمیدهند، گلایه کند.
فتواهای آیتالله سیستانی براساس زمان شناسی و مردم شناسی دقیق ایشان اعلام شد. مرجعیت معتدل ما که هم به علوم جدید توجه میکند و هم جانب دین را دارند، در بین مردم جایگاهی ویژه دارند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین محسن غرویان درباره نقش آیتالله سیستانی در شکست داعش در عراق بیان کرد: آیتالله سیستانی در نقش یک مرجع تقلید، در بین مردم جایگاه ویژهای دارند چون مرجعیت همان بلندگوی دین مردم است. عملکرد و رفتار آیتالله سیستانی به عنوان مرجع تقلید برجسته نفوذ زیادی در مردم دارد؛ این تاثیرگذاری و نفوذ دین شاکله ذهنی مردم متدین را شکل داده است.
او در خصوص شیوه زندگی آیتالله سیستانی به شفقنا گفت: آیتالله سیستانی به دلیل زهد، تقوا و دنیا گریزی که دارند از یک جایگاه والایی در قلوب مردم برخوردار هستند. ساده زیستی و زندگی متوسط ایشان محبوبیت ایشان را دو چندان میکند؛ از این جهت تاثیرگذاری ایشان در مسایل سیاسی عراق بسیار بالاست.
آیتالله سیستانی، مردمی است
این استاد حوزه، تصریح کرد: نکته قابل توجه دیگر هم مردمی بودن آیتالله سیستانی است. ایشان از نظر فتواها و نظریات دینی، مردمی بودن خود را حفظ کردند و نسبت به اسلام هم دیدگاههای موافق آزادی انسانی و معقول دارند. این جایگاه سیاسی، ایشان را در بین فعالان سیاسی عراق بسیار تاثیرگذار کرده است؛ نقش پدری برای احزاب و گروههای سیاسی مختلف در عراق دارند، باز هم جایگاه تاثیرگذار آیتالله سیستانی در اوضاع فرهنگی عراق غیر قابل انکار است.
غرویان در خصوص تاثیر فتوای آیتالله سیستانی در جامعه عراق، گفت: فتوا باید با وجدان، فطرت و عقل انسان هماهنگ باشد و مبتنی بر اصول و استدلالهای فقهی باشد؛ در چنین شرایطی فتوا میتواند موثر واقع شود اما اگر فتوا پایههای فقهی ضعیف یا هماهنگ با عقلانیت، وجدان و فطرت انسان نباشد نمیتواند تاثیرگذار باشد. از این جهت فتواهای آیتالله سیستانی براساس زمان شناسی و مردم شناسی دقیق ایشان اعلام شد.
فتوای آیتالله سیستانی وحدت آفرین بود
او ادامه داد: از این جهت فتواهای آیتالله سیستانی میتواند در جامعه عراق در مورد مسایل اجتماعی و سیاسی بسیار وحدت آفرین باشد و همه گروههای مختلف مذهبی کنار یکدیگر بایستند.
او اضافه کرد: علاوه بر ساده زیستی، سلوک شخصیتی و رفتاری ایشان، من بسیار شنیدم که آیتالله سیستانی آخرین کتابهای علمای حوزه علمیه قم را مطالعه میکند، از آخرین تحلیلهای سیاسی جهان با خبر است؛ این امر برای مردم بسیار قابل توجه است، بنابراین سخنان ایشان برای مردم حجت و اعتبار دارد. چون مردم صداقت را در کلام و رفتار ایشان حس میکنند؛ حتی بزرگترین سیاستمداران عراق این نقش پدرانه آیتالله سیستانی را پذیرفته اند و نسبت به این مساله اذعان دارند.
این استاد حوزه با توجه به تاثیرگذاری برخی از فتواها در جهان اسلام، توضیح داد: برخی از فتواها مانند فتوای تحریم تنباکوی میرزای شیرازی یا همین فتوای آیتالله سیستانی در شرایط خاص جامعه عراق در مقابله با داعش، بسیار سرنوشتساز بوده است. این فتواها بهجا و مطابق شرایط زمانی و مکانی خودش صادر شده است و باید عالمان ما برای صدور فتوا، عالم به زمان باشند.
غرویان با اشاره به سخنی از امام صادق(ع)، اظهار کرد: «اَلْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاَ تَهْجُمُ عَلَیْهِ اَللَّوَابِسُ» عالمی که به زمان خودش آگاه نباشد شبهات، سوالات و مسایل بر او هجوم نمیآورد. اگر فتوا چنین شرایطی را داشته باشد، قطعا اثرگذار خواهد بود چون حکم مرجع تقلید به نوعی حکم الله برای مردم به حساب میآید و از این جهت مردم دیندار هم برای تحقق حکم الهی حاضر هستند حتی از جان خود مایه بگذارند.
این استاد حوزه درباره نقش استعمارگران در تضعیف جایگاه مرجعیت گفت: همیشه استعمارگران سعی کردند تا نقش مرجعیت را در کشورهای اسلامی مانند ایران و عراق که شیعیان حضور چشمگیری دارند، تضعیف کنند.
غرویان تصریح کرد: آنها میدانند که مرجع تقلید برای مردم حکم امام یا پیغمبر را دارد. به هر حال فتوای مرجع حکم خداست و مردم هم در راه خدا ایثارگری و از خود گذشتگی دارند. استعمارگران همیشه برای تضعیف مرجعیت تلاش کردند؛ برخی از کسانی که چهرهی مرجعیت را تخریب میکنند روشنفکران دینی تندرو مانند تقیزاده در زمان مشروطه هستند و آنها هم عملکرد اشتباهی داشتند، بنابراین استعمارگران هم از برخی روشنفکران دینی افراطی استفاده کردند. مرجعیت معتدل ما که هم به علوم جدید توجه میکند و هم جانب دین را دارند، در بین مردم جایگاهی ویژه دارند.
آیتالله سیستانی پایگاه تشیع و مرجعیت را در بین مردم حفاظت و صیانت میکنند
او در پایان تاکید کرد: من به سهم خودم نسبت به آیتالله سیستانی عرض ارادت دارم و این پیروزی عراقیها را بر داعشیهای جنایتکار تبریک میگویم؛ ایشان از چهرههایی هستند که پایگاه تشیع و مرجعیت را در بین مردم حفاظت و صیانت میکنند.
استاد برجسته حوزه علمیه مشهد جهت اصلی موفقیت آیتالله سیستانی را بی اعتنایی ایشان به عناوین صاحبی، عدم مطالبه عناوین مربوط به این جریانها، بی اعتنایی به شئون دنیوی و ریاست دانست و گفت: ایشان برای خود و اطرافیان مطالبهای نکرد و فقط مصالح عراق را در نظر گرفت.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله سید جعفر سیّدان، از علمای برجسته مشهد راجع به نقش حضرت آیتالله سیستانی در شکل گیری عراق جدید و حفظ وحدت ملی به شفقنا گفت: سلوک و رویهای که مرجع عالیقدر عالم تشیع آقای حاج سید علی سیستانی اتخاذ کردهاند در جهت حفظ وحدت بین قشرهای مختلف جامعه عراق و حفاظت حقوق همگان با دقت خاصی براساس آموزههای قرآن و حدیث و تعقلات بیّنهی خودشان انجام گرفته است به گونهای که الحمدالله مایهی شگفت جوامع مهم سیاسی جهان شده است.
استاد حوزه علمیه خراسان، جهت اصلی موفقیت آیتالله سیدعلی سیستانی را بی اعتنایی ایشان به عناوین صاحبی، عدم مطالبهی عناوین مربوط به این جریانها، بی اعتنایی به شئون دنیوی و ریاست و مسائل مختلفی که معمولا در این زمینهها مطرح است، دانست و افزود: بی اعتنایی ایشان به این مسائل، یعنی در ارتباط با برنامههای گوناگون برای خودشان و اطرافیان شان چیزی را مطالبه نکرده و فقط همان مصالح جامعهی اسلامی عراق را درنظر گرفتند و در نتیجه موفق شدند.
وی در ادامه بیان کرد: یکی از افراد با بنده صحبتی داشت و میگفت: سیاست مدارهای دنیا به شگفت آمدهاند از اینکه ایشان با روش و سلوکشان بیشترین حفاظت را در حقوق مردم کردند و بیشترین دقت را در حفظ حقوق همگان نمودند و نقششان در طبقات مختلف بسیار قوی بود در عین حال خودشان مطالبهی هیچ نوع عنوانی را نداشتند.
آیتالله سیدان همچنین افزود: با این برنامهی خودشان که آموزهای است از آموزههای مهم وحیانی در رسیدن به توفیقات امروزیشان موفق شدند و همگان نیز میدانند و امیدواریم که خداوند تاییدات ایشان را بیشترو مشمول عنایت خاصه امام عصر(روحی و ارواحناالفداه)قرار دهد.
سخنگوی نیروی انتظامی درحالی صریحا اعلام کرد داخل خودروهای شهروندان جزو حریم خصوصی محسوب نمیشود که برخی مراجع تقلید، نظری مغایر با این گفته دارند.
به گزارش شبکه اجتهاد از رسانهها، سردار سعید منتظرالمهدی ۱۳ تیر در نشست خبری خود با بیان اینکه داخل خودرو حریم خصوصی نیست، به قوانین جاری و از جمله تبصره “ماده پنج از قانون حمایت از آمرین به معروف و ناهیان از منکراشاره کرد” و گفت: اماکنی که بدون تجسس در معرض دید عموم قرار میگیرند از جمله وسایل نقلیه، مشمول حریم خصوصی نباید باشند و طبیعتا رعایت هنجارها و الزامات قانونی میبایست درون آن رعایت شود.
این در حالیست که برخی مراجع تقلید در پاسخ به استفتاهایی که در همین رابطه انجام شده، نظراتی متفاوت با این اظهارنظر صریح داشتهاند.
آیتالله شبیری زنجانی در این رابطه میگوید: خودروی شخصی نیز احکام ملک را دارد، بنابراین هرگونه تصرف و تفتیش آن بدون اجازه مالک، فی حدنفسه جایز نیست. البته اگر مصلحت اهمی مانند جلوگیری از حمل و نقل اسلحه متوقف بر تفتیش باشد، تفتیش آن طبق نظر حاکم شرع بلامانع است.
لازم به ذکر است که وسیله نقلیه، از لحاظ جواز نظر به داخل آن، نحوه پوشش سرنشینان و… ممکن است در برخی از صور دارای احکام خاصی باشد.
آیتالله مکارم شیرازی در اینباره نظر خود را مطرح و اظهار کرده است: «داخل خودرو جزو حریم شخصی است و دیگری حق ندارد به آن تجاوز کند، ولی جهات شرعی مانند حجاب و امثال آن باید در داخل اتومبیل رعایت شود.
آیتالله نوری همدانی نیز در پاسخ به این سوال اظهار کرده است: «در فرض سوال، بلی خصوصی است و باید بر اساس مقررات حکومت اسلامی عمل شود.
مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی نیز عنوان کرده است: حریم خصوصی از کلمات قرآنی و روایی و فقهی نیست و چنانچه برای این عنوان احکامی در قانون قرار داده شده، سعه و ضیق معنای مذکور، از قانونگذار سوال شود.
آیتالله اراکی با بیان این که اراده عدهای در راستای مخالف پذیرش اراده اجتماعی حاکم عادل بوده و این سبب عملکرد ناشایست آنان در رفتارهای شخصی شان میشود، تصریح کرد: از طرف دیگر اینان رفتار دوگانه داشته و در اراده جمعی شان از حاکم پیروی میکنند و پایبند به ولایت حاکمند.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله محسن اراکی، دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب، در اولین روز از سلسله مباحث «کلیات اصول فقه نظام» که در مدرسه علمیه سلیمانیه مشهد برگزار شد، با بیان این که رهآورد نظام بانکی کشور تبعیض اجتماعی بوده و این با مسلمات دینی سازگاری ندارد، گفت: نظام بانکی کشور طوری تنظیم شده که در اختیار نظام سرمایه داری است.
امروز نوعی خلل در سیستم بانکی کشور وجود دارد، در حالی که نظامهای بانکی جهان چنین شیوهای را ندارند و امروز اذعان مسؤولان بانکها نیز عدم تعامل با افراد کم درآمد کشور است که این نوعی خلل و آسیب به شمار میآید.
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب با بیان این که دو نوع مکلف خرد و کلان وجود دارند که همه افراد دارای عقل و اراده در زمره مکلفان خرد جای میگیرند، بیان کرد: اگر برای لباس پوشیدن و رفتارمان در منزل و محیط شخصی پاسخگو نیستیم؛ اما در اجتماع همین لباس پوشیدن و افعال شخصی مبدل به نوعی رفتار اجتماعی میشود.
اراکی با بیان این که ۳ نوع رفتار فرد درون اجتماع، فرد مقید به اجتماع و رفتار کلان اجتماعی در جامعه داریم، گفت: در رفتار جمعی در اجتماع تنها اراده فرد دخیل در فعل نیست چراکه اجتماع گاهی ظرف رفتار فرد است آن طور که گاهی فردی مقید به اجتماع میتواند کاری را به تنهایی و با توان بالا انجام دهد.
تشکیل جامعه در گرو شکل گیری اراده جمعی حاکم است، اگر اینگونه نشد و جامعه در راستای اراده حاکمیت و بر مبنای سیستمهای مدون برنامه ریزی شده پیش نرفت دچار خسران میشود.
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب با بیان این که در جامعه حاکمیتی وجود دارد که همه تابع اراده او هستند، خاطر نشان کرد: امروز در همه جوامع امتها پایبند به قانون و اصولی هستند که از ناحیه حاکمیت معین میشود و اینگونه اراده انسانها در خدمت حاکمیت در میآید.
رفتار اجتماعی مرتبط با فقه نظام رفتاری بر مبنای اراده جمعی است
وی ادامه داد: در این راستا رفتار اجتماعی مرتبط با فقه نظام، رفتاری بر مبنای اراده جمعی است و مرید در این نوع از رفتار نیز عده و جمعیتی از اجتماع هستند.
اراکی با بیان این که اراده عدهای در راستای مخالف پذیرش اراده اجتماعی حاکم عادل بوده و این سبب عملکرد ناشایست آنان در رفتارهای شخصی شان میشود، تصریح کرد: از طرف دیگر اینان رفتار دوگانه داشته و در اراده جمعی شان از حاکم پیروی میکنند و پایبند به ولایت حاکمند.
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب با بیان این که بر این اساس اگر انسان در رفتار عادل و مطیع خدا بود، در صحنههای دیگر خداوند متعال معصیتشان را میبخشد، بیان کرد: این معنای شفاعت است.
وی با بیان این که چنانچه نماز و حج تبدیل به عبودیت نشود، رفتار فردی در زمره رفتارهای اجتماعی جای نگیرد، و تبدیل به اطاعت از خداوند متعال ارزشی ندارد، افزود: همه باید بدانند که پذیرش حاکمیت خداوند رحمان جز از طریق تبعیت از امام منصوب ممکن نمیشود چرا که حکم او حکم خدا و امر او امر خداوند متعال است.
اراکی عمل به اصول نظام، امر به معروف و نهی از منکر و تبعیت از امر الهی را از مهمترین و شاخص ترین رسالتهای حاکم دانست و با بیان این که وقتی اسم نظام را میآوریم مقصودمان افعالی است که با تبعیت از اراده حاکم به هم میپیوندند، یادآور شد: تعبیر ولایت در فرهنگ شیعی تعبیر دقیقی است.
ولایت در مفهوم پیوستگی به امر خداست
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب، ولایت را در مفهوم پیوستگی به امر خدا دانست و با بیان این که هیچ چیز در زندگی بشر مهمتر از پیوست اراده انسان با اراده برتر نیست، گفت: ولایت به معنای پیوستگی ارادهها به یکدیگر و گره خوردن آن به ولایت ائمه اطهار و اهل بیت عصمت و طهارت است.
وی با بیان این که حکم یا فعلی در شرایط فردی و اجتماعی احکام متفاوتی دارد، بیان کرد: بسیاری از مستحبات شرعی که در حوزه رفتار فردی مستحبند، امکان دارد در حوزه فقه اجتماعی مبدل به واجب شود.
اراکی با بیان این که در فقه عمران اسلامی اگر ساختمانهای شهر را طوری بسازند که امکان عمل به شرع وجود نداشته باشد موجب ترک سنت میشود، گفت: بنابراین ساخت آن بی شک و تردید حرام میشود.
فقه نظام برای احکامی با موضوع اراده اجتماعی مقرر شده است
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب با بیان این که باید شرایطی فراهم کرد تا منجر به تعطیلی سنت رسول الله نشود، ادامه داد: در شرایطی که اعراض از سنت رسول خدا محرم است، باید بازار را طوری فراهم کرد که امکان ترک سنت نباشد و نظام اقتصادی تولید کرد که منجر به از بین رفتن رابطه خیر اقتصادی نشود.
آیتالله اراکی در پایان با بیان این که هر جا اراده حاکمیتی مطرح باشد و جمعی از مکلفین از آن اراده واحد پیروی کنند، مکلف کلان شکل گرفته و حکم مکلف کلان همان حکمی است که از آن به فقه نظام تعبیر میکنیم، بیان کرد: فقه نظام برای احکامی با موضوع اراده اجتماعی مقرر شده است. رسا.
همزمان با سالروز ارتحال آیتالله سیدحسین بروجردی، نرم افزار مجموعه آثار این عالم ربانی با جمع آوری بیش از ۴۰ جلد کتاب ایشان تولید و از هم اکنون در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.
به گزارش شبکه اجتهاد، مرکز نور در راستای احیاء آثار ارزشمند بزرگان و همچنین پاسداشت شخصیت بزرگ و تاثیر گذار جهان تشیع، آیتالله العظمی بروجردی، نرمافزار مجموعه آثار این این شخصیّت عالىقدر و کمنظیر را تولید و عرضه نمود.
این نرم افزار، متن ۴۰ جلد از آثار حضرت آیتالله العظمی سید حسین بروجردی و دیگر آثار مرتبط با ایشان را در قالب جدید کتابخانه استاندارد با امکانات جدید پژوهشی در اختیار کاربر قرار میدهد.
البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، الحاشیه علی کفایه الأصول، الـقواعد العلیه فی الفوائد الأصولیه، المجدی: بحوث فی الوصیه و منجزات المریض و إقرار المریض، المنهج الرجالی و العمل الرائد فی الموسوعه الرجالیه لسید الطائفه آیه الله العظمی البروجردی، کفایه الأصول، منابع فقه شیعه، لمحات الأصول، نهایه الأصول؛ از جمله کتابهای ارائه شده در نرمافرار مجموعه آثار آیتالله بروجردی میباشد.
ارتباط واژگان متون برنامه با چند دوره لغت نامه، جستجوی ساده و پیشرفته در متن و فهرست کتابهای برنامه، یادداشت برداری، ذخیره سازی، ویرایش و چاپ متن، دسته بندی کتب در محورهای مختلف، ارتباط میان برخی کتب برنامه از جمله قابلیتهای پژوهشی این نرمافزار میباشد.
همچنین امکان تغییر اندازهی صفحه نمایش برنامه، استفاده از موتور قدرتمند جدید در فرایند جستجو، قابلیت مرتبسازی کتابها، امکان تعریف کلیدهای میانبر طبق نظر کاربر و … از جمله قابلیتهای جدیدی است که قالب کتابخانه استاندارد نور در اختیار کاربر قرار میدهد.
قابل ذکر است، آیتالله العظمی حسین طباطبایی بروجردی رحمه الله در پایان ماه صفر ۱۲۹۲ قمری، در بروجرد به دنیا آمد. ایشان، هفت ساله بود که به مکتب رفت. پس از گذراندن دورهی مکتب خانه، به مدرسهی نوربخش که در آن زمان، مجمع فضلا و مرکز علمیهی بروجرد بود وارد شد و تا هجده سالگی در این مدرسه، به فراگیری علومی مانند صرف و نحو و… و دوره ی سطح اصول و فقه پرداخت.
او در آغاز سال ۱۳۱۰ به مدرسهی صدر اصفهان مهاجرت کرد و در درس فقه و اصول و رجال مرحوم حاج سیدمحمدباقر درچهای، میرزا ابوالمعالی کلباسی، سیدمحمدتقی مدرس و درس فلسفهی آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی، حاضر شد.
در سال ۱۳۱۹، به نجف مهاجرت نمود و به درس آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه) حاضر شد و نه سال از محضر این دو بزرگوار سود جست و از این دو بزرگوار نیز اجازهی اجتهاد دریافت کرد و با وفات مرحوم آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی، بسیاری از مقلدان آن جناب، به آیتالله بروجردی رجوع کردند.
سرانجام آیتالله بروجردی در صبح روز پنج شنبه دوازدهم شوال ۱۳۸۰ قمری پس از عمری اجتهاد و تلاش برای فهم درست اسلام، ندای حق را لبیک گفت و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و تهیه نرمافزار اینجا کلیک کنید.
اختصاصی شبکه اجتهاد:بیست سال سابقه مدیریت بر حوزه علمیّه خراسان، حجتالاسلام والمسلمین اکبر فرجام را به یکی از آشناترین افراد با ساختار حوزههای علمیّه بدل کرده است. او یک سال است عنان ریاست حوزه خراسان را واگذار کرده، در مورد تلاشهای خود و مجموعه تحت مدیریتش، در عمل به منویات مقام معظم رهبری در رابطه با کمکردن سنوات تحصیل در حوزههای علمیّه و حذف مباحث کمفایده از متون درسی سخن گفته است. به باور وی، اگرچه تلاشهایی برای تغییر کتب آموزشی و بهینهسازی سنوات تحصیلی انجام شده، امّا در عمل میتوان گفت توصیههای رهبری در رابطه با تحوّل در حوزههای علمیّه، مورد بیتوجهی واقع شده است.
اجتهاد: نظر مقام معظم رهبری در مورد بایستههای کتب درسی و آموزشی در حوزه علمیه چیست؟
فرجام:مقام معظم رهبری در سفرهایشان به قم و مشهد در جمع علما بهکرات مواردی را مطرح فرمودند. یک مورد آن، کمشدن طول دوره آموزشی است تا طلبه این تعداد سنوات در سطح معطل نشود. نکتهای که ایشان در مورد متون آموزشی و درسی مطرح فرمودند این است که مباحث کمفایدهای که در مسیر اجتهاد وجود دارد باید حذف شوند. قبل از انقلاب هم ایشان در حوزه علمیّه مشهد «الرسائل الجدیده» آقای مشکینی را تدریس میفرمودند؛ زیرا در رسایل مرحوم شیخ بحثهای طولانی و مفصّلی مطرح شده است که همیشه مورد نیاز نیست.
بنابراین با این نگاه مقام معظم رهبری، فضای حوزه علمیّه مخصوصاً در سطح تصمیم گیرندگان و مدرسین و مراجع باید آمادگی ایجاد تغییرات را داشته باشد.
اجتهاد: تحوّلی که مقام معظم رهبری در نظر دارند به چه معناست؟ تدوین متون جدید یا پالایش کتبی که در اختیار داریم؟
فرجام:به نظر میرسد که بخش عمده آن پالایش متون موجود است؛ زیرا بحثهای کمثمر بهخصوص در علم اصول بهوفور دیده میشود. البته در حوزه فقه، با توجه به نیازهای زمان و مسائل نوپیدا، ایجاد تحوّل به معنی پرداختن به مسائل مورد نیاز و جدید جامعه است تا بتوانیم پاسخگوی نظام دینی باشیم، ولی در علم اصول برخلاف فقه، پالایش متون موجود روش بهتری است. بهطور مثال؛ بحث پرطول و تفصیل مشتقرا در نظر بگیرید. آیا واقعاً مورد نیاز است که در اصول با این تفصیل خوانده شود؟ یا بعضی از مباحث دیگر مثل حقیقت شرعیه یا مقدمه واجب که نتیجه عملی زیادی ندارد. در این موارد، پالایش اولویت نخست است. البته در روشها هم میتوان تغییر و تحوّل ایجاد کرد؛ مانند کاری که شهید صدر (رحمتاللهعلیه) در حلقات انجام دادند.
اجتهاد: چرا مقام معظم رهبری تأکید بر تحوّل دارند؟ علّت در ضعف کتب موجود است یا آینده حوزه در خطر است؟
فرجام:مقام معظم رهبری (دامتبرکاته) فرمودند تحوّل لازمه یک موجود زنده بوده و ایستایی و توقّف به معنای مرگ است. تحوّلی هم که ایشان مطرح فرمودند به نظر من صرفاً تحوّل در متون آموزشی نیست، بلکه مراد ایشان، تحوّل کاملی است که یک بخش از آن، به متون برمیگردد. اگر بخواهیم در عرصه آموزش تحوّل ایجاد کنیم؛ باید در سه قسمت متون، سرفصل دروس و روشها انجام شود. ابزار انجام آن نیز استفاده از فضاهای مجازی یا وسایل کمک آموزشی است.
البته باید در نظر داشت که تحوّل در حوزه علمیّه نه تنها در بعد آموزشی، بلکه در بعد بینشی نیز باید صورت گیرد. من میخواهم عرض کنم که تحوّلی که ایشان مطرح فرمودند، باید در قالب یک بسته جامع لحاظ شود؛ در سه بخش آموزش، روشها و توجّه به نیازهای زمانه و ضرورتهای موجود.
اجتهاد: تحوّل مدنظر، در کتب آموزشی است یا در اصل دانش؟
فرجام:در هر حال اگر بخواهیم در کتب درسی تحوّل ایجاد کنیم، باید در چینش بحثها، اولویتبندی مباحث و در روش ارائه دروس بازنگری جدیای انجام شود؛ زیرا مشکل حوزه فقط حشو و زوائد متون درسی نیست، بلکه روشهای تدریس نیز باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. میتوان با استفاده از امکانات و وسایل پیشرفته در انتقال مفاهیم، تحوّل مورد نظر در روش تدریس را ایجادکرد.
اجتهاد: به نظر حضرتعالی، کتب درسی موجود، توانایی نظامسازی و پاسخ به نیازهای فقه حکومتی را دارد؟
فرجام: همانطور که قبلاً اشاره کردم برای اینکه در عرصه فقه و فقاهت پاسخگوی یک نظام دینی باشیم، باید در عرصه اقتصاد، سیاست و مانند آن، حرفی برای گفتن داشته باشیم و باید روش آموزش را با توجّه به این نیاز طراحی کنیم.
اجتهاد: در طول مدیریت حضرتعالی، چه تلاشهایی برای چابکسازی علوم حوزوی صورت گرفت؟
فرجام:برای پاسخگویی کامل به پرسش شما باید بررسی دقیق و آماری انجام شود؛ اما در حدّی که اکنون حضور ذهن دارم، بهعنوان بخشی از این تلاشها، متون جدیدی را وارد حوزه درسی طلاب کردیم. قسمتی از دروس را بهعنوان متون اختیاری و انتخابی قرار دادیم، یعنی مواد درسی را لزوماً در متون رایج محدود نکردیم. مثلاً در مراحل اوّلیّه تدریس اصول، کتاب الموجز و بخش بعدی آن کتاب الوسیط (نوشته آیتالله سبحانی) وارد حوزه درسی طلاب شد.
اجتهاد: یکی از مشکلاتی که حاکم بر حوزه علمیه است، طولانی بودن سنوات تحصیلی است. در حال حاضر، یک طلبه برای رسیدن به درس خارج مسیر بسیار طولانی را در پیش رو دارد. ابتدا در سن ۱۸ سالگیپس از کسب دیپلم وارد حوزه میشود و تا سن ۲۸ سالگی (که الآن در قم، ۳۰ سال شده است)به درس خواندن ادامه میدهد. خیلی از طلاب خسته شده و حوزه را رها میکنند و آنهایی که میمانند دچار مشکلات مالی میشوند و نیازهای مالیشان باعث میشود به اشتغالات غیرحوزوی بپردازند، این برنامه درسی و متون موجود، هنجارها و پیامدهای اینچنینی را در پی داشته است. شما این آفتها را تصدیق میکنید؟
فرجام: نه، اصلاً. زمانی که من مسؤولیت داشتم، این سه پایه آموزشی انعطافپذیر بود و طلاب با استعداد میتوانستند آن را در مدت ده سال بگذرانند. بنابراین دوره سطح بهطور متوسط ده سال بود، ولی گاهی در ۸ سال طی میشد.
البته زمان رسمی آن ۹ سال بود که یک سال هم برای پایاننامه نویسی در نظر گرفته بودند. ولی به هر حال، اختصاص ۱۲ سال برای دوره سطح قطعاً زمان زیادی است.
بهعنوان طلبهای که در مشهد تحصیل کردهام، معتقدم باید از فرصتها استفاده کرد. ما در مشهد ۱۸۰ جلسه درسی را برای یک سال تحصیلی طراحی کردیم که خوشبختانه الآن هم اجرا میشود.
اجتهاد: در راستای منویات رهبری نسبت به چابکسازی حوزه علمیه، به نظر میرسد نیازی نیست برای اصولفقه چهار کتاب و برای نحو نیز چهار کتاب تدریس شود و در درس خارج اصول باز از ابتدا دوباره بحث شود، بلکه اینها ابزار فقه هستند و با یکبار تدریس نیاز به آموزش ابزار تمام میشود وحتّی میتوان ۹ سالی که شما میفرمایید را به ۴ یا ۵ سال کاهش داد. این نکته را صحیح میدانید؟
فرجام:این مورد باید کارشناسی شود. بهعنوان یک نظر، بنده معتقدم که ما در «الموجز» یا در «اصولمظفر» در حقیقت داریم اصول مقدماتی را به طلبه آموزش میدهیم. نمیتوانیم مباحث تخصصی را بدون اینکه طلبه آشناییهای اولیه را داشته باشد، تدریس کنیم. بنابراین بهتر است مباحث زائد آن دو سه کتاب اصول حذف بشود و طلبه اصول مقدماتی و اصول متوسطه و اصول به قول امروزیها، پیشرفته را بگذراند؛ زیرا طبیعی است که اگر طلبهای قبلاً با مباحث اصول مقدماتی آشنا نباشد، نمیتواند کتابی مثل کفایه مرحوم آخوند را در مرحله آخر سطح بخواند. همانطور که یک طلبه تا زمانی که کتاب نیمه استدلالی لمعه را نیاموزد نمیتواند مکاسب را با آن دقّتهای مرحوم شیخ متوجّه بشود و به عمق بحثها برسد.
اجتهاد: برای اینکه حوزه علمیه بتواند به خواسته رهبری، نسبت به چابکسازی حوزه علمیّه برسد، چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
فرجام:به نظر من متخصصین و کارشناسان زبده حوزه باید متون موجود را مجدّدأ بررسی کنند. قسمتی را که قابل اصلاح است پیرایش کنند و در غیر اینصورت، اقدام به تدوین متون جدید نمایند. سپس نتایج را خدمت آقایان مراجع و مقام معظم رهبری ارائه دهند.
اجتهاد: میفرمایید قبل از اینکه حوزه بخواهد متحوّل بشود باید این لزوم تحوّل را مراجع عظام ما بپذیرند که تحوّل اتفاق بیفتد؟
فرجام:البته به نظر من ابتدا باید کارشناسی لازم انجام شود و سپس نتایج ارائه شود تا بتوان مراجع عظام را اقناع کرد. بعضی از مراجع بزرگوارمان، همین الآن نیز آمادگی پذیرش تحوّل را دارند. مثل حضرت آیتالله سبحانی (حفظهالله) که دوره خارج اصول ایشان، کوتاهترین دوره خارج اصول در قم است. کتابهایی هم که ایشان تدوین فرمودند، خیلی مختصر و گزینش شده است. البته نواقص و اشکالاتی هم دارد. به نظر من اساتیدی که دورهها را تدریس میکنند، یک بسته کارشناسی شده به آقایان مراجع ارائه کنند. اگر بزرگان حوزه در رده مراجع قانع بشوند و بپذیرند، به نظر من تحوّل امکانپذیر است. در غیر این صورت، مشکل خواهد بود.